در آستانۀ سفر نواز شریف نخست وزیر پاکستان به واشنگتن و دیدار با باراک اوباما، مقامهای امریکایی و کنگره این کشور اعلام کردند روابط میان واشنگتن و اسلامآباد به قدر کافی بهبود یافته تا به امریکا اجازه دهد به تدریج مبلغ 1.6 میلیارد دالر کمک نظامی و اقتصادی به پاکستان را که به حالت تعلیق درآمده بود، به این کشور بدهد.
باراک اوباما رئیس جمهور امریکا، که در پی تأمین منافع استراتژیک نیروهای امریکا در جنوب آسیاست به همین دلیل در پی از سرگیری مجدد کمکها به پاکستان برآمده است. هر چند امریکا نشان داده است که در سیاستهای خود به مثابه لقمه به نرخ روز عمل میکند؛ اما قبل از اینکه واشنگتن وجه هنگفتی به پاکستان بپردازد لازم است که به این دیدگاه بیندیشد که نبود روش صحیح پیشرفت اقتصادی و اجتماعی با گسترش افراطگرایی ارتباط دارد. امریکا نیاز به شناخت و آگاهی بیشتری درمورد تاریخ پاکستان دارد. این شناخت را باید با مطرح کردن یک پرسش ساده به دست آورد.
در پاکستان چه اتفاقی افتاد که فرصت برای گسترش و نفوذ عناصر افراطگرا در جامعه به وجود آمد؟
لازمه پاسخ به این سؤال بازگشت به آغاز است.
پاکستان به این دلیل ایجاد شد تا جمعیت مسلمان هند که تحت استعمار انگلیس بود، بتوانند براساس ضوابط اجتماعی خودشان زندگی کنند. این ضوابط با آنچه که هندوها بیان میکردند متفاوت بود و مسلمانان به فضایی سیاسی نیاز داشتند که بتوانند اولویتهای اجتماعی و اقتصادیشان را خودشان تعریف کنند.
این فضا ایجاد شد اما توسط نخبگان سیاسی حاکم بر سیستم به کرات شکسته شد. اگرچه ترکیب نخبگان با انتقال بخشی از اقتدار و توان سیاسی آنان به مناطق شهری تغییر یافت ولی سیستم سیاسی به صورت نظام نمایندگی درنیامد. شهروندان عادی در این نظام قرار نداشتند. اشخاصی که تقریباً میزان درآمد پائینی داشتند به ایدئولوژیهای گوناگون اسلامی روی آوردند با این باور که توانایی تغییر نظام را پیدا خواهند کرد و نهایتاً به نیازهای ضایع شده خود خواهند رسید.
این نتیجه قطعی این جنبش بود. علاوه بر این، بانیان کشور پاکستان اصطلاحات سیاسی اسلام را برای جلب حمایت مردم از جنبش خود به کار میبردند.
به عبارت دیگر آنچه که گسترش افراطگرایی در پاکستان را با خطمشیهای دولت مرتبط میسازد فقدان نهادهایی است که صدای مردم و آنانی که نیازهای اجتماعی و اقتصادیشان پایمال شده را منعکس کند. ناتوانی دولت را از چندین جهت میتوان بررسی کرد، به خصوص ناتوانی در جهت جلوگیری از گسترش و نفوذ تروریسم در پاکستان و صدور آن به کشورهای همسایه به خصوص افغانستان. نظام پاکستان هر گز تلاشی در جهت مهار گروههای افراطی تندرو و گروههای تروریستی انجام نداده است. مردم پاکستان به مانند ملت افغانستان از تروریسمی رنج میبرند که به گفتۀ سخنگوی وزارت امور داخله افغانستان، در پاکستان و شورای کویته پرورش یافته و به افغانستان صادر میشوند. با توجه به عملکرد پاکستان در گذشته و حال، ما تغییری را که نشاندهندۀ برخورد و مبارزۀ دولت جدید پاکستان با تروریسم باشد مشاهد نمی کنیم، لذا از سرگیری کمکهای امریکا به پاکستان در چنین شرایطی میتواند به تقویت گروههای تروریستی منجر شود. امریکا که با شعار مبارزه با تروریسم به افغانستان لشکر کشی نموده است باید شرایطی را برای پاکستان برای از سرگیری کمکها در نظر گیرد که منجر به تقویت بیشتر تروریسم نگردد؛ از آن جمله میتوان به این موارد اشاره نمود:
1_ نظام سیاسی پاکستان باید شبکههای تروریستی مانند شورای کویته را بازداشت و عوامل آن را به محکمه بکشاند.
2_ دولت پاکستان با حفظ و کنترل مرزهای خود اجازۀ ورود تروریستان از خاک پاکستان را به افغانستان ندهند.
3_ نظام پاکستان دست از کمکهای مادی و معنوی خود به گروههای تروریستی در خاک پاکستان و افغانستان بردارد.
4_ مسؤولان پاکستانی از دخالتهای سیاسی در امور افغانستان خود داری کنند.
این موارد حداقلهای است که واقعاً اگر بارک اوباما، رئیس جمهور امریکا در پی نابودی تروریسم در افغانستان و پاکستان است، قبل از از سر گیری کمکها بدان بیاندیشد.
امریکا به راستی اگر در اندیشه کمک به مهار افراطگرایی در پاکستان است نباید فقط به اعطای پول به دولت بیاندیشد. حال آن که نحوه صرف این پولها مهمتر از هر چیز است. یادآور میشویم که کمک به پاکستان پرمخاطره است و تعهدی اخلاقی میطلبد. پاکستان به جایی رسیده که دوستان خارجیاش آن را تا لبه پرتگاه میکشانند و البته به آن عادت کرده است.
سرمقاله شماره 150 روزنامه انصار
تاریخ: 1392/7/29
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/1022